معمولا به دنبال راحت طلبی و راه نزدیک هستم به قولی شد شد نشد ولش کن ماهری هستم، اما هرازگاهی گیرم یه جاهایی گیر می کند و می شم نشد نشد ولش نکن و امروز از آخرین موردش نزدیک یک سال و پنج ماه می گذرد و بالاخره شد.
طبق معمول بعد کلی تلاش، شکست، احساس موفقیت، احساس شکست، افسردگی، خستگی و پذیرفتن شکست، با رها کردن چالش، پاسخ و راه حل کم کم پیدا شد و هی به خودم می گفتم عمرا اگر تصادفی به جواب ها نمی رسیدم نمی تونستم موفق شم و خب درستش هم همین بود.
نتیجه و حسم می گه به اون چیزی می خواستم رسیدم و پایدار هست و البته باز هم به این نتیجه رسیدم مهم هدف نیست مهم مسیر رسیدن به هدف هست. چالشی که در حال باز کردن گره هایش بودم ، شاه کلید خیلی از خواسته هام بود و شاید ترمز خیلی از خواسته هام.
حالا منتظر نشونه های حرکت بعدی هستم و شاید ادامه راه رو نباید تنها طی کنم.